ماجراهاي سيدين!
بالاخره خاتمي همانگونه كه پيش بيني ميشد انصراف داد. بدون اينكه كسي بداند از آن "يا من يا مير حسين" چگونه بدون هماهنگي نهايي با ميرحسين به "جديت براي حضور در انتخابات" رسيد. و چگونه و با چه معياري انصراف داد. متن بيانيه انصراف سيد محمد خاتمي از شركت در انتخابات رياست جمهوري را در اينجا بخوانيد:
" ...ضمن سپاس فراوان از همه محبت هایی که از دوستداران اسلام و ایران از جمله احزاب و تشکلهای مختلف و نخبگان و اندیشمندان و هنرمندان و بالاتر از همه از سوی توده های پرشور مردم در سراسر میهن عزیز نصیب من شده است و نشانه این شور پرشکوه را همگان در سفر کوتاه من به استانهای فارس، کهگیلویه و بویراحمد و بوشهر دیدند و بخصوص با تشکر از نسل جوان و بیداردل که شور و شعور تأمل برانگیز خود را بیش از پیش نشان دادند، اعلام می کنم که به یاری پروردگار همچنان و همواره در کنار مردم از عزت اسلامی، عظمت ایران و سربلندی ایرانی در همه حال و در همه جا در حد توان خود دفاع کرده و خواهم کرد. ضمن تأکید بر این نکته که همه ما باید میدان و عرصه انتخابات را از بازیگرانی که چشم به تفرقه نیروهای اصلاح طلب و خواستار تغییر دوخته اند بگیریم و همه تلاش خود را برای برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم معطوف کنیم، انصراف خود را از نامزدی در انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام می دارم، اما همچنان با همه توان با فعالیت مستمر و حضور در صحنه اجتماع لحظه ای از آرمانهای مردم و مسؤولیت خود در برابر آنان فاصله نخواهم گرفت...."
متعاقبا ميرحسين موسوي كه انصراف خاتمي يك شب پس از ديدارش با او صورت پذيرفت، نامه اي به خاتمي ارسال كرد. او نه تنها نگفت كه جرا آنقدر دير به فكر نامزدي افتاده است بلكه حتي هنوز ناز ابراز نسبت خود با اصلاح طلبي، زيركانه طفره ميرود. متن كامل نامه ميرحسين به خاتمي را مي توانيد در اينجا ببينيد:
"... رای سالها به عنوان یك شهروند از این كه شخصیت عزیزی چون شما ریاست این جمهوری را بر عهده گرفته است لذت میبردم وبه آن افتخار می کردم....خود میدانید كه اینجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول، و نيز پیرایش و نوزایی در این مسیر تلقی میكنم و اگر مختصات زمانه ایجاب نمیكرد برای تداوم این طریق كسی را مناسبتر از پایهگزار آن نمیدانستم. همچنین و همانگونه كه در ملاقات حضوری عرض كردم دقت و صحت برآوردی كه از این مختصات دارم را برگشتناپذیر نمیبینم و اگر فارغ از رودربایستیهایی كه تاریخ بر ما نخواهد بخشید و ملاحظاتی كه در مقایسه با منافع ملی جا دارد نادیده گرفته شوند، رای دوستان و غالب بر همه نظر شما این ارزیابی مرا تایید نكند بر آن اصرار نمیكنم. همچنین فرصت و فسحت مجال را برای اتخاذ بهترین تصمیم و وصول وحدتی كه نیروهای همفكر و همسنگر بدون تردید به آن میرسند هنوز گسترده میدانم و تاخیر خود یا شما یا هریك از دیگر دوستان را در خروج از صحنه مفید به شورانگیزتر شدن فضای انتخابات میشناسم..."
يادمان بيايد دو پيش شرطي را كه سال 84 ميرحسين موسوي در پاسخ به درخواست اصلاح طلبان براي كانديداتوري در انتخابات رياست جمهور مطرح كرد. او گفت كه "در اختيار داشتن يك كانال تلويزيوني و ديگري واگذار شدن سرپرستي نيروي انتظامي به ايشان در صورت پيروزي در انتخابات" لازمه حضور او در اين مسند است. حال آيا ميرحسين اين دو شرط را تحقق يافته ديده و يا قول دوست بدبينمان صحيح است كه مي گويد: "سال 84 ميرحسين نيامد كه احمدي نژاد رييس جمهور شود و امروز مي آيد كه خاتمي رييس جمهور نشود!"